زمینی شدن فرشته زندگیمون
عاقبت در يك شب از شب هاي دور كودك من پا به دنيا مي نهد آن زمان بر من خداي مهربان نام شور انگيز مادر مي نهد بينمش روزي كه طفلم همچو گل در ميان بسترش خوابيده است بوي او چون عطر پيك ياس ها در مشام جان من پيچيده است پيكرش را مي فشارم در برم گويمش چشمان خود را باز كن همچو عشق پاك من جاويد باش در كنارم زندگي آغاز كن... تقديم به كودكي كه با اومدنش دلم رو خیلییییییییییی شاد کرد واکنون پس ازسالها به قامتش افتخار میکنم وخداوند را به عدد سلول های وجودش با زبان قاصرم شکر می کنم دوست دار...
نویسنده :
بابایی و مامانی
15:38