جمعه 15 شهریور بازگشت از سفر
سلام به دوستای گل خودم.....دوستایی که گرچه نمی بینمشون اما با اومدن به خونه مورچه جونم و با نظراتشون به یادمون هستن بابت همین همیشه دوسشون دارم...
از اونجایی که قراره اتفاقات روزهای جمعه رو ثبت خاطرات دینا جونی کنم این دومین جمعست که مینویسم.
این هفته مسافر بودیم و از مسافرت برمیگشتیم که
ناهار خونه عمه جونی دینا دعوت شدیم ولی مسیر برگشت جاده خیلی شلوغ بود و باید با احتیاط از کنار اقا پلیسا رد میشدیم وگرنه یا جریمه میشدیم یا دوربین های کنترل سرعت ازمون عکس یادگاری مینداخت برا همین ترجیح دادیم دیر برسیم.بابت همین به خودمون کلی افتخار کردیم که تو این چند روز متخلف نبودیم
بلاخره ساعت 2 رسیدیم تهران خونه عمه خانوم.چقد هم دینایی ذوق کرده بود چون خیلی وقت بود دلتنگ عمه و بچه هاش بود وقتی هم که باهاشون روبه رو شد کلی ابراز احساسات کردن.
جاتون خالی ناهار و خورردیم. یکم استراحت کردیم و دینا هم تا اونجایی که توان داشت انرژی صرف کرد .بعد چون باید هر چه زود تر به خونه برمیگشتیم ساعت 6 رفع زحمت کردیمعمه خانوم بابت همه چیز ممنون
تو مسیر برگشت خیابونا به خاطر بازی استقلال پرسپلیس شلوغ بود چند ساعتی پشت ترافیک موندیم تا از تهران خارج شدیم.
دخملی گلم از فرط خستگی همش خواب بود.تا اینکه بین راه برا شام بیدار شد بلاخره ساعت 11 رسیدیم به خونمون و سریعا رفتیم سراغ جای خواب.تا جمعه اینده بدرود.